مدیریت
وقتی مهرسا کوچولو میخواست به جمع خانوادمون اضافه بشه،برای اینکه ساعتی رو حتما به ماهک اختصاص بدم و سرگرمش کنم برنامه ریزی میکردم .مثلا یه کاغذ کادو بچه گانه که کلی شکل داشت رو به ماهک میدادم و با کمک هم شکل ها رو جدا میکردیم و بعد هم براش یه داستان جور میکردیم و به قولی مدیریت این تایم ها با من بود تا اینکه ماهک خانوم مامان خیلی زیر پوستی مدیریت این زمانها رو به عهده گرفت و حالا اون بود که طرح می ریخت.یکی از این کارها برگزاری مسابقه بود که فراتر از خونه هم میرفت و به غیر از من دخترخاله هاش و دوستاش هم شرکت داشتن و باید قیافه ماهک رو میدیدین که در حین این کار هر چند وقت یکبار از مسئولیت سنگین مدیریت مسابقه ناله می کرد:(مامان چقدر مدیریت یک مسابقه سخته).
موضوعات مسابقه هم متنوعه:نقاشی از طبیعت.آرایش مو،آرایش باربی،درست کردن کلاژ با موضوعیت خود شرکت کننده که رنگ و غذا و کتاب و ... هرچیزی که مربوط به علایق شرکت کننده هست توی یه برگه نقاشی کنه و عکسش رو بگیره و بفرسته و در آخر به نفرات برتر کادو هم میداد.
قربون دخترم با این همه مسئولیت برم.